...
آن مرد خودپرست،
آن ديو...
آن رها شده از بند، مست مست،
استاده روبرو و خيره در من است!
مشتي زدم به سينه او،
اما دريغ...
آينه تمام قد روبرو شكست!
(دكتر حميد مصدق)
آن مرد خودپرست،
آن ديو...
آن رها شده از بند، مست مست،
استاده روبرو و خيره در من است!
مشتي زدم به سينه او،
اما دريغ...
آينه تمام قد روبرو شكست!
(دكتر حميد مصدق)
No comments:
Post a Comment