Monday, September 10, 2007

باران


صداي باران ميآيد
گوشهايت را پر ميكند
رعد آسمان را رها نميكند
و تو در تنهايي
به دنبال آغوشي كه تو را از تندر آسمان ايمن كند
دستانت را بروي ملحفه هاي سرد ميكشي
و جاي خالي اش را حس ميكني

1 comment:

papillon said...

چرا پست جديد نمي ذاري؟ ببين بايد يه برنامه بچينيم كه سايتتو افراد بيشتري بشناسند و شايد تو هم در قالب هاي با حساب كتاب تري ارايه بديشون. حيفه اين تيپ نوشتن خيلي جذابه من مطمئنم اگر به ديگران نشونش بديم همه مثل من از خوندن اين نوشته ها لذت مي برند. تو هم بايد يادت باشه كه نوشته هات جذابن، پس نوشته هاتو بازهم بذار اينجا.